چرا بعضی ها خودشون به این خوشگلی...ولی عکسشون واقعا برعکسشونه و زهره آدمو آب می کنه.. خب چرا ای خدا...خوشگلشون ساختی و اون وقت بدعکسی رو بهشون انداختی ؟!!
اما برعکس...هستند کسانی که خودشون سوپر کلنگی هستن...ولی عکسشون دهن آدمو آب میندازه که انگار...مثلا فلانی رو دیدین ! ای خدا...چه می کنی با خلقت...که اگه قیافه نمیدی ، دستکم یه لقمه خوش عکسی که میدی !
کدومشو دوست دارید ؟
خوش قیافه بودن و بد عکسی رو !؟
یا خوش قیافه نبودن و خوش عکسی رو ؟!!
خلاصه یک کامنت !
یکی از همراهان پر و پا قرص این صفحه بطور خصوصی نوشته :
من نه خوشگلم و نه خوش عکس...تکلیف من چیه ؟...من فکر می کنم آدم خوش قیافه باشه و بد عکس ، خیلی بهتره.چون مردم آدمو نگاه می کنن..نه عکس آدمو...!
ــ بالاخره اینم حرفیه دیگه !
دوشنبه 21 شهریور1390 ساعت: 13:48
توسط:آتیشپاره
بنظر من بدقیافه و بدعکس وجود نداره!میشه گفت از خوب تا عالی و از تاثیر فوق العاده ای که روی خوش رو قیافه میذاره نمیشه گذشت . روی ترش زیبایی ترکیب و بهم میزنه و روی گشاده معادله ناقص و کامل می کنه . خوش عکس مثـ مرد لالِ ... شما چی فکر می کنید؟
دوشنبه 21 شهریور1390 ساعت: 13:38
توسط:آتیشپاره
نیک باشی و بدت گوی خلق به که بد باشی و نیکت بینند!
دوشنبه 21 شهریور1390 ساعت: 0:40
توسط:محبوب
سلام فکر میکنم منظور شما خانم هاست(طبیعیه اغلب مردان براشون زیبایی درالویت قرار داره)وجواب من مسلما زیبایی واقعی ،ولی حتما اینو میدونین که نود درصد جذابیت مردان برای زنان به زیبایشون نیست بلکه به توانایی ها وقدرتشونه که حالا این توانایی میتونه در زمینه های مختلف اجتماعی، اقتصادی،سیاسی،،فرهنگی وغیره باشه که در نتیجه قدر خودتو بدون که خیییلی جذابی سوای چهره دلنشینتون
+ نوشته شده در یکشنبه بیستم شهریور ۱۳۹۰ ساعت 21:0 توسط صادق عبداللهی
|
+ نوشته شده در چهارشنبه شانزدهم شهریور ۱۳۹۰ ساعت 19:1 توسط صادق عبداللهی
|
نویسنده و مجری برنامه های رادیویی
صادق عبداللهی
سالهاست که در مطبوعات و رادیو و تلویزیون قدم و قلم زده ام (اما برای کسی نزده ام ).در هر صورت...مائیم و بیش از 40سال نوشتن...نانی رسیده و خداکند نام نیکی هم برسد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ هر لحظه با من باش ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شعری از :خانم ساناز صفائی آهنگساز: دکتر محمد رضا چراغعلی خواننده : دکتر علیرضا شهاب ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ هر لحظه با من باش، در روح من جاری تکرار شو در من، در خواب و بیداری گهوارهی مهتاب، شب خواب میبیند که از چشای تو، انگور میچیند هر ماجرا شیرین، هر روز رویایی بی تو همه کابوس، کابوس تنهایی هر لحظه با من باش، در انزوای من تا آخر قصّه، تا ماجرای من تکرار شو شاید، ما سهم هم باشیم شاید به جرم عشق، ما متهم باشیم تا در حضور تو آشفتهی خویشم در سفرهی عشقت درویش درویشم در باد میلرزد گهوارهی مهتاب در بزم خورشیدی، این سفره را دریاب انگور مهمان کن، در بزم نان و عشق هر لحظه با من باش، تا امتحان عشق هر لحظه با من باش، در روح من جاری تکرار شو در من، در خواب و بیداری